آن روی همچو ماه که جمالش ستودنیست

آن حسن بی مثال تو ما را خریدنیست

آن شربت لبان تو خیلی چشیدنیست

از بس که نازنینی و نازت کشیدنیست

دشنام کز دهان تو باشد شنیدنیست

 

دانی؟  شکسته یی تو همه رسم کاینات

یا که خدا زخویش نهاده به تو نقاب

هستی نشان عظمت  بی چون و  لا جواب

افتد اگر به ماه رخت چشم افتاب

تصدیق میکندکه چنین روی دیدنیست

 

در حیرتم چگونه ترا هست کرد خدا

از جمله خلق خویش ترا ساخته جدا

شهد و شکر نموده همه در تو جا بجا

خود میمکی لبت به شگفتم که از کجا

دانسته ای لب نمکینت مکیدنیست

 

قلبم ز بین جمع نگاهت ستوده است

در طول عمر خویش برایت تپیده است

در عالم خیال همه با تو بوده است

آرام و تاب و صبر و قرارم ربوده است

شیرین لبی که شهد وصالش چشیدنیست