غم
آه از این غربت سرا زین بحر طوفانی غم
زین سیجین پر ز آتش، راه طولانی غم
دور از لطف عزیزان، دور از آزادگی
کوه اندوه ، چاه وحشت، درد پنهانی غم
نه تماشای چمن نه جمع یاران عزیز
ناشنایان در برم، در اوج حیرانی غم
روی ابلیس از جفای ناکسان گشته سپید
آه از این مکر و فریب و دام شیطانی غم
هرچه از جنس وفا و شادمانی، گم شده
جز فراوانی و بسیاری و ارزانی غم
دفتر عطار و حافظ یا کتاب مثنوی
هیچ جایی نیست درمان گرانجانی غم
سوره زلزال خوانم یا دعای نوح و هود؟
در پناه جستن از این امواج سونامی غم
صبر لفظ خوشنمایی است اما ای وحید
کی توانی شد مقابل با پریشانی غم
+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۲/۳۰ ساعت 17:39 توسط Abdul Waheed Hameedi
|
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم = فلک را سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم.